سریال زخم کاری ساخته محمدحسین مهدویان این روزها سروصدای زیادی به پا کرده و توانسته نظر مخاطبان زیادی را به خودش جلب کند. داستان سریال بر اساس رمانی به نام بیست زخم کاری نوشته محمود حسینی زاد و با برداشتی آزاد از مکبث، شاهکار ویلیام شکسپیر نوشته شده است. بازی رخشان جواد عزتی در نقش مالک و رعنا آزادی ور در نقش سمیرا یکی از عمیقترین و جذابترین شخصیتهای سریالهای تلویزیونی سالهای اخیر را به نمایش گذاشتهاند. با مدیسه همراه باشید تا به بررسی استایل سه شخصیت جنجالی این سریال بپردازیم.
مکبث و ارتباط آن با سریال زخم کاری
مکبث یکی از تراژیکترین و محبوبترین نمایشنامههای جهان است که در اوج نبوغ و ذوق هنری شکسپیر بر اساس وقایع تاریخی اسکاتلند بهصورت نیمی تاریخی و نیمی خیالپردازانه نوشته شده است. شکسپیر در این نمایشنامه به طرزی ماهرانه و دراماتیک، آثار آسیبهای جسمی و روحی-روانی طمع و قدرت را به تصویر کشیده است. نمایشنامه شکسپیر حول شخصیت سرداری دلیر به نام مکبث میگذرد که بهعنوان فرمانده سپاه از طرف پادشاه دانکن به جنگ نروژیها میرود. در قسمت اول زخم کاری نیز شاهد این هستیم که مالک توسط خان عمو رهبر هلدینگ ریزآبادی برای عقد قرارداد مهم نفتی با نروژیها راهی شمال میشود. پادشاه بعد از پیروزی مکبث در جنگ با نروژیها، فرماندهی کودور را به او میبخشد که مشابه آن را با بخشش منطقهها به مالک در زخم کاری شاهد هستیم. مکبث در شبی که شاه برای جشن پیروزی اسکاتلند مهمان او است به تحریک همسر اغواگر خود لیدی مکبث دست به قتل پادشاه میزند که مالک نیز به تحریک همسرش سمیرا، ریز آبادی را که برای جشن موفقیت در عقد قرارداد با نروژیها به ویلای او آمده است به قتل میرساند. دانکن در نمایشنامه شکسپیر دو پسر به نامهای دانلبین و ملکم دارد که در زخم کاری به یک پسر و یک دختر تبدیل شده است.
خوشقیمتترینهای مدیسه
وضعیت عذاب وجدان و ترس مکبث بعد از قتل دانکن را بهصورت توهم و حالت تهوع مالک در زخم کاری میبینیم و همچنین قتلهای بعدی که مکبث مجبور به انجام آنها میشود نیز با قتل نجفی، کریم و سودابه توسط مالک به نمایش کشیده شده است. زخم کاری به بهترین شکل ممکن،تصویری واقعی از جاهطلبیها، طمع و انتقام را به نمایش گذاشته است. برخلاف سریالهایی به این سبک که باشخصیتهایی سیاه یا سفید مطلق طرف هستیم، در این سریال تمامی کاراکترها در طیف خاکستری قرار دارند. کاشت و برداشت بذرهای درام در طول سریال بهگونهای است که شخصیتها گاهی به سمت سپیدی و گاهی به سمت سیاهی میل میکنند تا درنهایت توسط تاریکی بلعیده میشوند. شاید به همین دلیل است که در اوج اینکه شخصیتها کارهای بدی انجام میدهند حسی از ترحم نسبت به آنها در دل مخاطب ایجاد میشود. شخصیتهای زخم کاری تنفر برانگیز مطلق نیستند چون به همان اندازه که بدی میکنند بدی نیز دیدهاند. میتوان گفت داستان زخم کاری، روایتی از زخمهایی کهنه است که با گذشت زمان از جایی دیگر سر برآوردهاند.
شخصیت های اصلی زخم کاری
جاهطلبی به سبک مالک
در زخم کاری، مالک سمبل قدرتطلبی و جاهطلبی است. این میل به قدرتطلبی چنان در مالک سرکوب شده است که حالا که مجال پیدا کرده است به صورتی عصیانگرایانه او را به هر کاری وامیدارد. مالک دیگر کودکی نیست که آرزوی او تراکتور داشتن پدرش باشد. مالک بهنوعی نماینده تمامی افراد ناکام جامعه است. او شخصیتی متزلزل دارد که برخلاف نامش هیچگاه مالک چیزی نبوده است و تمامی نیازهای مادی و روانیاش در طول سالها سرکوب شده است و بهصورت غدهای چرکین بالاخره سرباز کرده است و میخواهد انتقام تمام روزهای گذشته را از دیگران بگیرد. این حالت در روانشناسی درماندگی آموختهشده نام دارد که به حالتی گفته میشود که بر طبق تجربیات گذشته باور ناتوانی از سنین نوجوانی تا جوانی در فرد به گونهای شکل میگیرد که باعث احساس بیارزش بودن و ناتوانی در او میشود. چیزی که بهوضوح در شخصیت مالک شاهد آن هستیم.
در خصوص انتخاب استایل شخصیت مالک، شاهد المانهایی در لباسهای او هستیم که بهنوعی قدرت شخصیت را به نمایش میگذارند.شخصیتی چون مالک باید لباسهایی بپوشد که بتواند جدیت، سنگینی، مرموزی و البته تیرگی شخصیتش را به نمایش بگذارد. به همین دلیل اکثراً مالک را با تیپ رسمی کتوشلوار و جلیقه میبینیم. استایلی که بیشباهت به استایلهای سرمایهداری قرن 19 و 20 انگلیس و چیزی شبیه آنچه در پیکی بلایندرز میبینیم نیست. در پیکی بلایندرز هم تامی شلبی نمادی از قدرت است. اصولاً کتهایی با رنگ تیره و دوخت انگلیسی که فیت بدن هست باعث میشوند سینه و سرشانه پرتر به نظر برسد و قدرت بیشتری را به نمایش بگذارد.
طمع به سبک سمیرا
شخصیت سمیرا همانند لیدی مکبث شخصیتی جاهطلب دورو و ترسو است که طمعش به قدرت و خواستن سهم بیشتر منجر به کشیدن نقشه قتل ریز آبادی میشود. در مکبث بعد از قتل دانکن لیدی رو به سقوط میرود که در زخم کاری ضعیف شدن سمیرا به شکل دیدن توهمات و قرص خوردن و اضطراب خودش را نشان میدهد. سمیرای زخم کاری یک تفاوت بزرگ با لیدی مکبث دارد و آن اخلاقش است که برخلاف شخصیت مهربان و زبانباز لیدی مکبث، شخصیت ترسو و شکاک خودش را پشت تندخویی پنهان کرده است تا بتواند ظاهری قوی از خودش به نمایش بگذارد. او که در دوران درماندگی آموخته شده به دستور ریز آبادی وارد زندگی مالک شده است در تلاش است تا برای مالک نقش مادر را بازی کند. برای شخصیت درمانده و وابسته مالک، سمیرا مانند قهرمانی است که بالاخره قرار دست او را بگیرد و از تاریکی نجاتش بدهد. نقش مادر و فرزندی بین مالک و سمیرا کاملاً واضح است و گاهی سمیرا از اینکه مالک دروغ میگوید لذت میبرد، چون احساس میکند که تلاشهایش به ثمر نشسته و کودکش در حال رسیدن به بلوغ است.
شخصیت خبیث و دورویی چون سمیرا که خباثت و بیرحمیاش را در پشت چهره معصوم و سادهاش پنهان کرده است را اکثراً در لباسهایی بلند میبینیم که مانند ردای لیدی مکبث و یا شنل ابرقهرمانها نمادی از قدرت است. در اکثر تصویرسازیهای از شخصیت لیدی مکبث شخصیت دو رویش بالباسهای دولایه یا از دو جنس متفاوت به نمایش گذاشته شده است که مشابه آن را در لباسهای سمیرا هم مبینیم. سمیرا اکثراً لباسهایی دولایه، دورنگ و یا با دو جنس متفاوت میپوشد. لباسها و آرایش سمیرا ساده است که بهنوعی اشاره به زندگی ساده سمیرا در گذشته و اینکه از طبقه ریز آبادیها نبوده، دارد.
انتقام جویی به سبک منصوره
در نمایشنامه شکسپیر ما به ازایی برای ناصر و منصوره وجود ندارد و شخصیتی نداریم که عاشق مکبث باشد. برخی بهاشتباه منصوره را به دلیل اینکه ریز آبادی پیش از مرگش او را بهعنوان جانشین خودش معرفی کرده است معادل ملکوم میدانند که اشتباه است زیرا ملکوم در مکبث مرد است و شخصیتی ضعیف، بزدل و ترسو دارد که بیشباهت به ناصر زخم کاری نیست و درواقع این ناصر و منصوره برآوردی از سه شخصیت ملکم، دانلبین و مکداف هستند. منصوره در زخم کاری نمادی از احساسات عاشقانه و دردی است که با انسانهای عاشق همیشه همراه است. در طول داستان ما روند پیشرفت شخصیت منصوره را میبینیم که چطور از دختری ساده و عاشق به زنی مستقل و درنهایت انتقامجو تبدیل میشود.
منصوره هم اکثراً سیاهپوش است ولی سیاهپوشی او در ابتدا ناشی از درد و غمی است که با خودش حمل میکند. در اوایل حضورش در سریال با استایلی ساده و تیره ظاهر میشود که تقریباً هیچ نمادی از اشرافی گری در او دیده نمیشود. این لباسهای ساده اشاره به این موضوع دارد که منصور برخلاف سایر خانوادهاش فکر میکند و ارزشی برای پول و تجملات قائل نیست. منصوره عاشق و آدم عاشق معمولاً با چشمهایش صحبت میکند به همین دلیل است که میکاپ منصوره در اوایل خیلی کمرنگ و بیشتر تمرکز روی چشمهایش است. روند رشد منصوره هم از درد میگذرد و دردهای که میکشد او را مستقل و قوی میکند تا جایی که در نبود داییاش و ناصر یکتنه تلاش میکند تا با مالک مقابله کند. با این تغییرات استایل منصوره هم به سمت اشرافی گر میرود و مثلاً زمانی که از کیش برمیگردد برای اینکه در مقابل مالک خوب دیده بشود به سراغ خرید پالتو چرم میرود. استایل هنوز تیره است اما این بار به نشانهای از قدرت. روی تصویر پوستر سریال هم منصورهای را میبینیم که با غرور نشسته است.
آنچه سریال زخم کاری را جذاب کرده است حس همزادپنداری مخاطب با شخصیتهای سریال است. کاراکترهای سریال هیچکدام دور از تصور و دور از دسترس نیستند. ما بسیاری از این افراد را در اطراف خودمان میبینیم. حتی خودمان نیز شاید پتانسیل تبدیلشدن به چنین شخصیتهایی را داشته باشیم. تمامی شخصیتها بهیکباره بد نمیشوند و ما روند تغییرات آنها را میبینیم. زخم کاری بهگونهای است که انگار در آیینهای جهاننما، وجه شیطانی افراد را به ما نشان میدهد. ما شاهدیم که خشونت چگونه میتواند کمکم عادی بشود و در زیر پوست افرادی که ما بارها آنها را پس میزنیم و تحقیر میکنیم ممکن است چه هیولایی در حال رشد باشد. شاید هیچ داستانی نمیتوانست به این خوبی معجونی از طمع، قدرت، خشونت و انتقام را با زبان خودمان برای ما تعریف کند.