سریال You سریالی آمریکایی محصول شبکه Lifetime و Netflix است که در دو فصل گذشته توانسته طرفداران زیادی برای خودش دست و پا کند. You یک درام-جنایی بسیار تماشایی است که بر اساس رمانی به پرفروش با همین نام نوشته کرولاین کپنس Caroline Kepnes ساخته شده است. داستان سریال حولوحوش مردی جوان به نام جو گولدبرگ میگذرد و داستان از زبان او روایت میشود. جو ظاهری مظلوم و آرام دارد و شما اصلاً نمیتوانید متوجه شوید که واقعاً در ذهن او چه میگذرد. او مهارت عجیبی در توجیه کردن دارد و حتی زمانی که افکار واقعاً هیولایی در ذهنش دارد هم خودش را عاری از گناه میبیند. در ادامه با ما همراه باشید تا نگاهی به جنبههای مختلف شخصیت جذاب جو بیندازیم.
نکته: این بررسی بخشهایی از سریال You را اسپویل میکند.
خوشقیمتترینهای مدیسه
من به عشق در نگاه اول اعتقاد دارم- جو گلدبرگ
درهمان ابتدای سریال ما از دریچه ذهن جو با فضای کتابفروشی و احساسات او آشنا میشویم. راوی ذهنی جو که بار روایت داستان را بر دوش میکشد کاملاً با فضای کتابفروشی و علاقه او بهعنوان یک خوره کتاب هماهنگ است. داستانهایی با روایت اول شخص غالباً حالتی قضاوت گونه دارند و در این سریال نیز راوی ذهنی جو قرار است که داستان را برای ما تعریف کند. ازآنجایی که با شخصیتی روبرو هستیم که ازنظر روانی بیمار است، پس چندان عجیب نیست که در طول سریال بارها گول او را میخوریم. جو شخصیتی سایکوپات که در تصمیماتش و کارهایی که انجام میدهد مصمم است و برای خودش دلایل قانعکنندهای دارد ، حتی وقتی مرتکب جنایت جدی میشود هم در ذهن خودش معصوم و بیگناه است.
جو از همان قسمت اول سریال شروع به فریب دادن مخاطب میکند. در ابتدا او تصویری از خودش بهعنوان یک عاشق سادهلوح را به ما نشان میدهد که عاشق دختری به نام گئوینرو بِک شده است. او بهخوبی ما را بازی میدهد و توهم عشق او به مخاطب هم سرایت میکند. پن باجلی در نقش جو به خوبی ما را با داستانی که برایمان بازگو میکند همراه میکند گویی مخاطب دقیقاً درون سر جو قرار گرفته است. ما تمام افکار او را میشنویم ، از تصاویر ذهنی بیحدوحصرش تا نظراتش راجع به زندگی بک و حتی توضیحاتش برای هر حرکت مشکوک و حتی جنایتکارانهای که انجام میدهد. جو،شخصیتی روانی اما دوستداشتنی است که کارش را خوب بلد است و بهراحتی در قسمتهای اول به دل مخاطب راه پیدا میکند. همین احساس دوستداشتنی بودن او باعث میشود علیرغم اعمالی که ذاتاً غیرقابلبخشش است گاهی مخاطب حق را به او بدهد.
شخصیت جو
یکی از شیطانیترین جنبههای شخصیت جو این است که او بیشازحد آرام و متین است، حتی زمانی که توسط دیگران در موقعیتی ناخوشایند قرار میگیرد. جو همچنین علیرغم شخصیت بیمارش، اعتمادبهنفس خوبی دارد و حتی زمانی که میترسد هم از بیرون معمولی به نظر میرسد و میداند چگونه باید خودش را از مهلکه نجات بدهد. جو در خلوت خودش هم آرام است و جز در موارد معدودی اکثراً خونسردی خودش را حفظ میکند و به همین دلیل است که شاید بهراحتی از هر مهلکهای قسر در میرود. پن باجلی بهترین انتخاب ممکن برای نقش جو است چون بهاندازهای جذاب و مرموز است که بهراحتی بتواند زوایای تاریک شخصیت جو را در پشت چهرهای فریبندهاش پنهان کند.
شخصیت جو سیاه مطلق نیست و علیرغم اینکه درنهایت بک را میکشد اما در طول فصل یک بهگونهای با او برخورد میکند که تقریباً آرزوی هر زنی است. وقتی به افکار او در مورد بک گوش میدهیم، او واقعاً مرد بدی نیست و واقعاً میخواهد با بک خوشبخت باشد. جو علیرغم کارهای اشتباهی که انجام میدهد پتانسیل خوب بودن هم دارد و زمانی که گوشی بک را کنار میگذارد ،مخاطب حس میکند که او در حال تبدیل شدن به آدم بهتری است. در طی دو فصل میبینم که جو در تلاش است تا عشق واقعی را پیدا کند، که در واقع منظور عشقی است که هرگز موفق به دریافت آن نشده است . او فردی عاشق است و هر کاری که میتواند به نام عشق انجام میدهد. او میخواهد دوست داشته شود و برای رسیدن به این حس فکر میکند باید دیگران را بهطور کامل و واقعی دوست داشته باشد تا بتواند این عشق را پس بگیرد. به عقیده او مردم فقط انتظار عشق دارند درصورتیکه هیچوقت واقعاً برای عشق ورزیدن وقت نمیگذارند و این شاید همان وجهی است که شخصیت جو را در دید مخاطب دوستداشتنی میکند.
چیزهایی حل نشده از گذشته
در فلاشبکهایی به گذشته میبینیم که جو کودکی کابوس وار دارد و هرگز از حمایت و عشق سالم موردنیاز در دوران کودکی برخوردار نبوده است. پدرش مادرش را کتک میزند و ازاینرو جو درنهایت او را میکشد. از آن زمان به بعد او خودش را طوری تصور میکند که انگار برای محافظت از زنان در جهان حضور دارد. او عاشق زنانی میشود که به خیال خودش به کمک او نیاز دارند. جو معتقد است که خوب زنها را میشناسد و میتواند ذهن آنها را بخواند گرچه در بیشتر اوقات اشتباه میکند. او بچهها را هم دوست دارد و سعی میکند حتی از بچه همسایه محافظت کند.
جو بدون هیچ خواهر و برادری تحت سرپرستی آقای مونی صاحب کتابفروشی بزرگ شده است و بابت کارهای اشتباهاتش در قفس شیشهای در طبقه پایین کتابفروشی حبس شده است. جو دیدی پیچیده از عشق دارد و بهنوعی پذیرفته است که رفتار مونی با او عشق واقعی است. او در نظر خودش در حال کمک به دیگران و حفاظت از آنها است حتی اگر این حفاظت به معنی کشتن آدمها باشد و دقیقاً به همین دلیل است که در حالت چهره و صورت او هرگز تصویری از یک هیولا نمیبینیم. حتی او در قسمتی از سریال به پاکو پسر کوچک همسایه که به دلیل دعوای ناپدری و مادرش آسیب دیده است میگوید، “گاهی اوقات باید برای حفاظت از افرادی که دوستشان داریم، کارهای بد انجام دهیم.”
جو گلدبرگ فصل دوم:
در فصل دوم زمانی که جو همهچیز را رها کرده است حتی عشق را و از نیویورک به لسآنجلس نقلمکان کرده است، سرنوشت از سر او دست برنمیدارد و این بار شاهد اعمال جنایتکارانه او به شیوه دیگری هستیم.صدای افکار درونی جو بازهم نشان میدهد که او بدون اینکه نیاز به کمکش باشد قصد محافظت از زنان نزدیکش را دارد. حتی در صحنههایی دلیلا و خواهرش بهصورت واضح اعلام میکنند که نیازی به مراقبت و نگرانی او ندارند اما جو است دیگر. او کار خودش را میکند و همانطور که صلاح میداند و به شیوه خودش از اطرافیانش دفاع میکند.
شبکههای اجتماعی شما را آسیبپذیر میکند و در مقابل چیزی ارائه نمیدهند
وجه تمایز جو با دیگران قاتلان سریالی این است که او واقعاً از کشتن یا صدمه زدن به کسی لذت نمیبرد. او صادقانه بهقصد کشتن کسی اقدام نمیکند و بارها حتی در مواجه با بنجی و یا کابوسهای کندیس میبینیم که او در ابتدا چندان بهراحتی مرتکب قتل نمیشود و وجدانش بیدار است. درست زمانی که مثل خیلی از ما تصمیم میگیرد که بیخیال وجدانش بشود، بیشتر به قعر تاریکی فرو میرود.
بسیاری از ما تا حدی با او هم ذات پنداری میکنیم. قبول کنید بهجز اعمال جنایتکارانه، اغلب ما کارهایی را که جو انجام میدهد تا حدودی انجام دادهایم. مثلاً خیلی از ما در شبکههای اجتماعی پیگیر رفتار و اعمال کسانی که دوستشان داریم بودهایم و یا مثلاً سعی کردهایم در مکانهای خاصی قرار بگیریم که انگار بهطور تصادفی با آنها ملاقات کنیم. تنها تفاوت جو با ما این است که او این کارها را به شیوهای افراطی انجام میدهد. درنهایت این که جو مثل همه ما میتواند شخص خوبی باشد. او باهوش است مهربان است، اما در جاده زندگی راه تاریکی را انتخاب میکند. همه ما در درون خودمان این جدال تاریکی و روشنایی داریم و تنها باید انتخاب کنیم که به کدام وجه شخصیتمان اجازه دهیم که ما را مغلوب کند.
1 دیدگاه در “بررسی شخصیت جو در سریال You”
مطلب خوبی بود